کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



در خلال نیم قرن گذشته حرمت خود به عنوان یكی از سازه های اصلی شخصیت همواره مورد توجه روان شناسان بوده است. روزنبرگ (1979) بر این عقیده بود كه حرمت خود به معنای یک سازه كلی، ارزشیابی فرد از خود را به منزله موجود انسانی شایسته و با ارزش نشان می دهد. برخی از محققان (تفردی و ساوان، 2001) ابعاد اصلی تشكیل دهنده حرمت خود را در چهارچوب دو مولفه احترام و تمایل یا علاقه‌مندی6 قابل تمایز می دانند. این مولفان نشان داده‌اند كه حرمت خود كلی در دو سطح صلاحیت خود و علاقه به خود9 قابل جداسازی است. صلاحیت خود نوعی تجربه شخصی ارزشمند است كه در آن فرد خود را عامل عمل احساس می كند. بنابراین، سطح صلاحیت خود می تواند دارای جهت گیری مثبت یا منفی باشد. علاقه به خود، به عنوان بعد دیگر حرمت خود نیز شرایط و عوامل تجربه مفیدی را برای فرد به عنوان یک موجود اجتماعی فراهم می آورد (نقل از نورالله محمدی، 1384).

بدون تردید یكی از دلایل اصلی توجه پژوهشگران به مفهوم حرمت خود، اثر بالقوه آن بر سلامت است. پژوهش هایی كه به مطالعه اثرات حرمت خود اختصاص یافته اند آشكار ساخته اند كه «حرمت خود آسیب دیده» تحمل شرایط دشواری كه افراد در زندگی روزمره خواه ناخواه با آن مواجه می شوند را غیرممكن می سازد و پیامدهای روانی و جسمانی زیان آوری را برای آنها به بار می آورد (تیلور و اسپینوال، 1996) این شواهد نشان می دهند كه گستره وسیع پیامدهای فردی مواردی چون اضطراب و افسردگی (نقل از كاپلان، 1996)، اختلال های جسمانی و روانی (اوگدن، 1998). مشكلات رفتاری و ارتباطی (سلیمی، 1376) و پاسخ های نامطلوب و انحراف آمیز مانند استفاده از مواد مخدر، خرابكاری، تحریف واقعیت (به نقل از كاپلان، 1996) را در بر می‌گیرد. بی‌تردید چنین پیامدهایی میزان آسیب پذیری فرد را به طور فزاینده ای افزایش می دهد كه این نیز به نوبه خود برای نظام های بین فردی و اجتماعی عواقبی چون جدا افتادن فرد از ایفای نقش بهنجار را به دنبال دارد (كاپلان 1996، نقل از طاووسی، 1380).

كوپراسمیت (1987) حرمت خود را به عنوان یک متغیر آستانه ای در نظر می گیرد، به این معنا كه حرمت خود پایین تاثیر بازدارنده ای بر پشتكار، اعتماد، و عملكرد تحصیلی (صدر السادات و اسفند آباد، 1380) می گذارد و عملكرد فرد را در قلمرو روان‌شناختی، جسمانی، خانوادگی و اجتماعی دچار اختلال می كند و وی را وادار می سازد تا در جهت تغییر موقعیت خود یا سازش یافتگی با آن گام بردارد؛ سازش یافتگی كه می تواند موثر یا ناموثر باشد (دادستان، 1377).

حرمت خود یكی از تعیین كننده های اصلی در شكل دهی الگوهای رفتاری- عاطفی به ویژه در نوجوانان بشمار می آید. چه از دیدگاه تحولی حرمت خود همچون دیگر ویژگی‌های كودكان در خلال كودكی و نوجوانان دچار تغییراتی می گردد. طبق نظریه تعالی خود2، نوجوان دارای ارزشگذاری منفی از خود، ارزشگذاری مشابهی را نزد همسالان داراست. به عبارت دیگر گروه همگنان موجب نگرش منفی به خود در فرد می‌شود و همین ارزشگذاری منفی موجب بی ارزشی خود شده كه در حیطه های مختلف حرمت خود تجلی می یابد. هرچه بیشتر نوجوان احساس بی ارزشی را در خود تجربه نماید، به همان نسبت احتمال درگیر شدن او در رفتارهای انحرافی افزایش می یابد (كاپلان، 1996، نقل از سلیمی، 1376). همچنین نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهند كه حرمت خود همبستگی منفی با مشكلات رفتاری دارد. (شوایتزر و همكاران، 1992) در تحقیق خود نمونه های بالینی را مورد بررسی قرار دادند و ارتباط منفی بین حرمت خود و مشكلات رفتاری را در نوجوانان ارجاع شده به كلینیک ها به دست آوردند. میزان حرمت خود در این نوجوانان پایین تر از میزان حرمت خود در نوجوانان سالم بود. پترسون و همكاران (1992) متوجه شدند كه پسران پرخاشگر حرمت خود تحصیلی پایین تری نسبت به پسران فاقد پرخاشگری دارند و بین حرمت خود تحصیلی و بزهكاری همبستگی منفی وجود دارد.

از طرفی پژوهشگران در توجه خود به واكنش های افراد به سبك هایی كه آنان در رویارویی با «حرمت خود آسیب دیده» اتخاذ می كنند، معطوف ساخته اند و بدین نتیجه رسیده اند كه در مقابله با حرمت خود پایین، تغییرات بین فردی قابل ملاحظه‌ای وجود دارد چه، تجربه احساس بی ارزشی خود تحت تاثیر متغیرهای متعددی قرار می‌گیرد، شیوه های ارزیابی مختلف، راهبردهای مقابله ای، عوامل مقاومت و آسیب پذیری از جمله متغیرهایی هستند كه تعیین می كنند چگونه حرمت خود پائین تجربه می‌شود و آثار آن چه هستند.

در این میان رابطه راهبردهای مقابله ای با حرمت خود پایین حایز اهمیت است. چه استفاده از سبك های مقابله ای كارآمد مقاومت فرد را در برابر حرمت خود پایین افزایش می‌دهد. برای مثال این باور كه امكان تعدیل رابطه بین حرمت خود پایین در ابعاد اجتماعی و تحصیلی با مشكلات رفتاری ارتباطی وجود دارد در نتایج تحقیقات ویندل و ویندل (1996) درباره نوجوانان نشان داده شده است.

كسیدی و لانگ (1996) سبك حل مسأله را به عنوان فرایندی شناختی- رفتاری تعریف می كند كه افراد به واسطه آن راهبردهای موثر برای مقابله با موقعیت های مسأله‌زا در زندگی روزمره را شناسایی و پیشنهاد می كنند (نقل از محمدی و صاحبی، 1380). درزویلا و گلدفرید (1971، نقل از هاگا و همكاران، 1995) حل مساله را به عنوان فرایندی رفتاری خواه از نوع آشكار یا شناختی تعریف كرده اند كه الف) انواعی از پاسخ‌های متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعیت های دشوار در دسترس قرار می دهد. ب) احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین شقوق مختلف افزایش می دهد. (محمدی و صاحبی،1380). احساس حقارت و وابستگی از مشخصات عمده فرد با حرمت خود پایین است كه او را به بی‌كفایتی و ناتوانی در تصمیم‌گیری‌های سنجیده در مواجهه با موقعیت‌های مساله‌زا و فشارآور سوق داده و به ابراز واكنش‌های تكانشی و هیجانی وادار می كند. یافته ثابت این ادعا بر پایه نتایج تحقیقات (باتل، 1987؛ هارتر و همكاران، 1991؛ لوچمن و لامپرون، 1986؛ توث و همكاران، 1992؛ سیلورستون و سالسالی، 2003) آشكار می‌سازد كه نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی اغلب حرمت‌خود‌كلی پایین از خود نشان می‌دهند. سیلورستون و سالسالی (2003) با مقایسه دو گروه از دانش‌آموزان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی و فاقد مشكلات رفتاری دریافت كه گروه واجد مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به گروه فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معناداری راه حل‌های متنوع كمتری ایجاد می‌كنند. هم چنین او دریافت كه آزمودنی‌های دارای مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به آزمودنی‌های بدون مشكلات رفتاری ارتباطی تصمیمات سودمند كمتر و برانگیختگی بیشتری اتخاذ می كنند. با این همه، هر چند پژوهش های انجام شده در زمینه‌ی رابطه‌ی اختصاصی سه متغیر حل مساله، حرمت خود و مشكلات رفتاری ارتباطی بسیار محدود است اما اینكه راهبردهای حل مساله ممكن است به بسیاری از درمان جویان در مقابله با مشكلات رفتاری ارتباطی كه در اثر پایین بودن حرمت خود به وقوع می پیوندند كمك كنند دور از انتظار نیست چرا كه به نظر می رسد می توانند در كاهش شدت نشانه های مشكلات رفتاری ارتباطی و یا از شروع نشانه‌های اختلالات رفتاری ارتباطی پیشگیری به عمل آورند (سیلورستون و سالسالی، 2003). نتایج تحقیق (نزو و پری6، 1989، سیلورستون و سالسالی 2003) نیز حاكی از این است كه سبك حل مسأله یک روی آورد درمانی رفتاری- شناختی و سودمند برای درمان حرمت خودِ آسیب دیده نوجوانان دارای مشكلات رفتاری قابل دفاع به نظر می‌رسد. به لحاظ اینكه سبك حل مساله كه از ساختارها و فرایندهای شناختی- رفتاری است به واسطه آن فرد

مقالات و پایان نامه ارشد

 راه های موثر سازگاری با موقعیت‌ها و رویدادهایی كه منجر به واكنش‌های رفتاری ارتباطی می‌شود را كشف می كند، بنابراین آموزش شیوه‌های حل مساله راهی جهت دستیابی به ساخت های شناختی افرادِ با حرمت خود پایین است. مشخص كردن این ساخت های شناختی می تواند راهنمای درمانگران و پرورش كاران در آموزش مهارت های مقابله ای باشد. در تمامی روی آوردهای روان درمانگری تلاش اصلی بر آموختن مهارت های مقابله ای كارآمد به افراد آسیب دیده رفتاری ارتباطی می‌باشد. بنابراین تلاش های آنان می تواند متمركز بر كمك به مراجعان به ویژه نوجوانان برای رشد و گسترش منابع جدید یا شناسایی منابعی باشد كه اكنون در دسترس آنهاست (سیلورستون و سالسالی، 2003) لذا دانستن سبك حل مسأله در نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی می تواند در این زمینه راهگشا باشد. همچنین بررسی این شیوه ها در نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی گامی دیگر در جهت شناسایی بهتر و دقیق تر ماهیت این اختلالات خواهد بود.

در همین رابطه نزو (1986) یک مدل پنج مرحله ای شامل 1- جهت گیری 2- شناسایی مشكل و تعیین اهداف، 3- ایجاد راه حل های دیگر، 4- ملاحظه پیامدها و تصمیم گیری و 5- طرح ریزی و برری موفقیت را پیشنهاد می كند كه اگر به نحو سودمندی به كار گرفته شود فرد را نسبت به عوامل فشارآور بیرونی مقاوم و در برابر «ضعف حرمت خود» كمتر آسیب پذیر می سازد. براین اساس حل مساله می تواند به عنوان یک مدل موثر از درمان مستقیم مورد توجه قرار گیرد. چه یافته های اسپیواك و شوره (1974) پیش از این نیز نشان داده اند كه حل مسأله بین فردی، عامل كلیدی در اصلاح حرمت خود والدینی و اتخاذ روش های سازگاری مناسب با والدین است. با به كارگیری روش حل مساله بین فردی می توان بین كودكان و نوجوانان خوب سازش یافته و كودكان و نوجوانان خوب سازش نیافته تمایز قایل شد. این روی آورد همچنین به عنوان روشی موثر برای پیشگیری از مشكلات رفتاری ارتباطی كودكان و نوجوانان مورد توجه قرار گرفته است. به طور كلی، این روی آورد در افزایش اعتماد به نفس و تمامی ابعاد حرمت خود نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی موثر است (كسیدی و لانگ، 1996) .

بدین ترتیب با نگرش به تحقیقات فوق الذكر از آنجا كه چنین كاری تاكنون در مورد نمونه های ایرانی با ویژگی های خاص خود انجام نگرفته است انجام پژوهشی به منظور دستیابی به تأثیر سبك حل مساله بر میزان حرمت خود در نوجوانان دارای اختلالات رفتاری ارتباطی از لحاظ توان بخشی و ارتقاء سطح بهداشت روانی نوجوانان ایرانی ضروری به نظر می رسد.

از این رو هدف پژوهش حاضر از آموزش سبك حل مساله به نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری- ارتباطی این است كه یک راهبرد تطابق و سازگاری كلی كه در موقعیت های مساله زا به كار آید در اختیار آنان قرار داده شود تا با بهره گیری از این روش بتوان ضعف حرمت خود آنها را بهبود بخشید و اعتماد به نفس شان را بالا برد.

با توجه به اهداف مذكور و با توجه به تحقیقات پیشین در قلمرو موضوع مورد بررسی، فرضیه های پژوهشی حاضر به قرار زیر تدوین گردیدند:

  • آموزش حل مسأله میزان حرمت خود كلی نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی را نسبت به نوجوانان فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معنی‌داری افزایش می‌دهد.
  • آموزش حل مسأله میزان حرمت خود تحصیلی نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی را نسبت به نوجوانان فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معنی داری افزایش می دهد.
  • آموزش حل مسأله میزان حرمت خوداجتماعی نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی را نسبت به نوجوانان فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به معنی داری افزایش می دهد.
  • آموزش حل مسأله میزان حرمت خود والدین نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معنی داری افزایش می دهد.
  • بین میانگین نمرات حرمت خود كلی پسران و دختران واجد مشكلات رفتاری ارتباطی تفاوت وجود دارد.
  • تاثیر متقابل آموزش و جنسیت بر نمرات حرمت خود معنی دار است.
  • بین نمرات معدل و نمرات حرمت خود نوجوانان دختر و پسر واجد مشكلات رفتاری ارتباطی رابطه وجود دارد.

روش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-10-04] [ 06:37:00 ب.ظ ]




تعاریف واژه ها و اصطلاحات                           11

فصل دوم :                                  13

 مبانی نظری و تئوریک                            14

اصول رشد شناختی                             15

شناخت اجتماعی و واکنش های عاطفی                    24

استنباط كودك از دیگران                          25

فرایندهای تغییر رشدی                            33

نظریه کلبرگ                                 37

« فهرست مطالب »

عنوان                                                                                               صفحه

قضاوت های اخلاقی اجتماعی                        42

استدلال و رفتار اخلاقی                           43

اقسام تربیت                                46

عوامل تربیت                                48

تربیت بدنی                                     52

تربیت هماهنگ                               60

فصل سوم :                                  66

 روش تحقیق                               67

جامعه                                   68

نمونه آماری                                    69

ابزار گردآوری اطلاعات                           71

روش جمع آوری اطلاعات                        72

روش آماری                               73

فصل چهارم :                                74

 تحلیل توصیفی داده ها                               75

« فهرست مطالب »

عنوان                                                                                               صفحه

توضیح جدول خام داده ها                         76

آمار استنباطی                               79

نمایش نموداری آمار استنباطی                        80

فصل پنجم :                                 83

 نتیجه گیری                                     84

محدودیت های تحقیق                              85

پیشنهادات                                  87

پرسشنامه

منابع و مأخذ                                89

 

 

 

چکیده :

همواره تربیت و اداره فرزندان برای نسل آدمی از بزرگترین دغدغه های دیرین و نیز از مهمترین شاخص های تربیتی آدمی در طول تاریخ بوده است.

تربیت و تعلیم و اداره فرزندان جزء خصوصیات فطری و نهادی انسانها بوده و هست و بدین معنی نیست که هر قدم و خانواده و هر جامعه ای که دیندار نیست و به باورهای دینی نرسیده حتماً به تربیت فرزندان و بچه ها هم اقدام نمی کند. هرگز چنین نبوده، زیرا اگر هم اعتقادی در این زمینه داشته باشیم این است که بشر فطرتاً خداجو بوده و هست و خواهد بود اگر هم در گذشته شریعت و طریقت وجود نداشته ولی در درون و فطرت انسانها دین و دینداری جریان داشته که دلیل این موضوع دریاپرستی و ماه پرستی و خورشید پرستی به عنوان مظاهر الهی شاهد آن بوده ایم. به هر حال پس از اعلان دین های آسمانی نظیر زرتشت و یهود و مسیحیت و بهرحال اسلام تربیت نیز تحت تاثیر آنها قرار گرفت. و مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و هندوها با الهام از دین و باورهای خود در زندگی خانوادگی در نامگذاری بچه ها و تربیت و آموزش ها و حتی نظام ازدواج و غیره دین جای خود را در خانواده ها به خوبی نشان داده است.

در این تحقیق نیز با بسط مسایل دینی و تاثیر دینداری در آموزش و تربیت فرزندان فرضیه تاثیر دینداری در تربیت دینی فرزندان تبیین شده است با شرح مسئله اینکه آیا باورهای دینی و اعتقاد به خدا و پیامبر و وحی و رسالت و مبانی اعتقادی مثل نماز و روزه و فروع دین در تربیت و آموزش فرزندان تاثیر دارد؟ فرض در این تحقیق این است که تربیت دینی در رشد و تعالی فرزندان موثر است.

و خانواده هایی که گرایش و توجه دینی دارند و خانواده هایی که به ارزش های دینی و اعتقادی پای بند هستند در پرورش و تربیت فرزندان موفق بوده و از نظر گرایش فرزندان آنها به گناه و اعتیاد و بزهکاری و خلاف و سرقت و اختلالات دیگر نرخ کمتری نسبت به سایر خانواده ها به خصوص خانواده هایی که گرایش کمتری به دین و دینداری دارند نشان می دهد.

برای جمع آوری یافته ها یک پرسشنامه 10 سوالی در دو قسمت تنظیم کردیم. در 5 سوال اول از فرزندان درباره میزان عملی آنها به شعائر دینی و در 5 سوال دوم نگاه و نظر مردم درباره این افراد را از لحاظ تاثیر تربیتی جویا شدیم.

در واقع بخش اول سوالات باورهای دینی و بخش دوم تربیت دینی را شامل می شد که در 10 سوال طراحی شده  و از 100 نفر در هر 10 سوال

مقالات و پایان نامه ارشد

 پرسش شده و نتایج یافته ها در جدول کلی و خام داده ها آمده است. که در صفحه 77 گزارش شده است.

و در جدول صفحه 88 فرزندان با باورهای مختلف در ده سوال گزارش شده اند. کسانیکه به باورهای دینی معتقد بودند 62% و بی اعتقاد 38% و میزان تربیت آنها نیز که از قسمت دوم پرسشنامه به دست آمده به عنوان y قرار داده و از طریق ضریب همبستگی معنی داری یافته ها را نشان داده ایم.

 

فصل اول :

² مقدمه

² اهمیت و ضرورت

²  اهداف تحقیق

² فرضیه های تحقیق

²  متغیرهای تحقیق

² تعاریف واژه ها و اصطلاحات

 

مقدمه :

 فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون (سوره روم، 30)

آیه ی سی ام سوره روم و ده ها آیه ی دیگر در قرآن نشان می دهد که انسانها فطرتاً خداجو هستند و خداجویی و دینداری و دین خواهی در سرشت و نهاد و ذات انسان ها قرار داده شده است[1].

دین و دینداری به مفهوم ایمان و اعتقاد قلبی به خدا و عوالم غیبی و وجود روح و تسلیم در برابر اوامر و مشیت الهی و قدرت بزرگ و ازلی که قاهر و قادر به جهان محسوس و عوالم دیگر است.

دینداری در خانواده و تربیت فرزندان و آموزش و تربیت مفاهیم زندگی و حتی رشد و بالندگی آنها و پذیرش مواضع و تعالیم آسمانی در لحظه لحظه زندگی جسمانی و روانی و روحانی آنچنان است که به قول سعدی هر نفسی که فرو می رود ممد حیات و چون بر می آید مفرح ذات و در نعمت نفس کشیدن دو شکر واجب است[2].

شاید در هیچ یک از میاخت و قواعد بنیانی موضوع دینداری از همه اصیل تر و حساس تر و حیاتی تر است.

زیرا دین و دینداری در همهی اعصار و زمان ها بنوعی با حیات دنیوی و اخروی جهانیان در ارتباط است.

تعلیم و تربیت چه از نوع کلاسیک و چه از نوع سنّتی در همه ی بخش های زندگی در مورد کودکان و فرزندان کاملاً تأثیر دارد.

اگر نامگذاری فرزدندان و رشد و تعالی آنان و کار کردن و آداب رفتاری و اجتماعی آنان و قوای درونی و بیرونی فرزندان را در وارتباط با مردم تحلیل کنیم و اگر لحظه لحظه افکار و اندیشه ها و پندارهای آنان را تصور کنیم، آموزه ها و دستورات دینی و آسمانی در آن ها تأثیر دارد. هر چند ممکن است گاهی این تأثیرات منفی و زیان بار باشد. و گاهی باورهای اعتقادی با عنوان و نیّت تکامل و سازندگی باعث ایجاد اختلال و برآموزی ها و بدبختی ها در فاراد و فرزندان گردد. ولی بطور کلی در بررسی کلّی و اجتماعی آموزه ها و باورهای دینی و دینداری در تربیت و آموزش فرزندان اثرات مثبت و سازنده دارند که همین تحقیق به موارد گوناگون آن اشاره می کنیم.

 

 

«کلیّات»

«بیان مسئله»

خوشبختانه در امر تربیت و آموزش و حتی پرورش تعاریف و آموزش های متناسب و گوناگونی ارائه شده است.

آموزش در مفاهیم بسیار گسترده و پیچیده از دیدگاه های مختلف روان شناسی پرورشی علی اکبر سیف بصورت کلی بصورت زیر آمده است.

آموزش : انتقال اطلاعات و معلومات از منبع و مربّی و انتقال دهنده به یادگیرنده است[3].

تربیت : برخلاف آموزش هر چند ممکن است از دیدگاه عوام به یک معنی تلقّی شود ولی تربیت مفهوم و معنی فراتر و گسترده تر دارد. تربیت را عده ای پرورش قوای استعدادی، عده ای توانایی حل مسئله متربّیان، عده ای ارائه راه کار ها و راه حل ها برای رسیدن فرد به هدف ذهنی و عده ای کشف استعدادها و خلاقیت ها و باور ساختن آن ها می دانند[4].

و عده ای فراهم کردن امکانات و خدمات در نیل افراد به توانایی ها و استعدادها می دانند.

چنانچه ملاحظه می شود تربیت و آموزش و پرورش هر چند در یک مجموعه تعبیر و تفسیر می شوند ولی دارای معانی و تعاریف متفاوت اما در یک جهت هستند که دانش جویان و صاحب نظران تعلیم و تربیت و حتی والدین و پدر و مادرها در مواجه شدن با بچه ها و فرزندان این واژه ها و اصطلاحات را بکار می بندند. امّا باید گفت که معمولاً :

تربیت به نوع نگرش و راهکارها و نحوه ی ارائه اصول و مبانی آموزش به افراد در جهت رشد و تعالی را شامل می شود[5].

آموزش : نوع و میزان اطلّاعات در هر موضوعی و نیز انتقال و ارائه اطلاعات به آموزش گیرنده ها را شامل می شود.

پرورش : با تربیت نزدیکی دارد. اما می توان گفت پرورش نوع خاص تربیت است که رنگ و لعاب اعتقادی و یا جهت دار دارد. مثلاً اگر در تربیت اصول مذهبی را مدنظر قرار دهیم به او پرورش مذهبی داده ایم.

و یا اگر در آموزش نوع آموزش اختصاصاً به اندام و عضلات باشد اصطلاحاً پرورش اندام شامل این نوع آموزش ها می شود. و یا در مورد نحوه ی تربیت زنبور عسل و … که معمولاً چون جنبه اختصاص و نوع خاص آموزش و ارائه اصول را دارد پرورش اطلاق می گردد.

در دین تحقیق قصد داریم. نوع و میزان و چگونگی تأثیر باورهای دینی در تربیت فرزندان را تبین و بررسی کنیم. که طبیعی است لازم است ابتدا باورهای دینی و اعتقادات مذهبی و راهکارهای ایدوئولوژی در این موضوع کاملاً روشن و آشکار و تعریف گردد و سپس مبانی تربیتی و القای آموزه های دینی در ایران و بخصوص در دهه های اخیر از نقطه نظر والدین و مربیان و اساتید و صاحب نظران تعریف و تفسیر گردد و سپس با روشن شدن این واژه ها و واقعیات جامعه فعلی ما در مدارس و خانواده ها و اجتماع نوع تأثیر و نحوه ی تأثیر و شدت و ضعف آن و حتی عوامل تشدید کننده و تضعیف کننده این تاثیرات را تحت عناوین مختلف مورد بحث و تبادل نظر قرار دهیم و بتوانیم از نتایج این تحقیق و مبانی ادبیات و پیشینه آن که در فصل دوم به آنها اشاره شده است و نیز نتایجی که از فصول مختلف بدست می آوریم به نتایج و مقاصد تحقیق حاضر برسیم.

اهمیت و ضرورت تحقیق :

معمولاً هر تحقیق و پژوهشی از آن نظر اهمیت پیدا می کند که در جامعه مورد اقبال و استقبال و نیز استفاده افراد و گروه های خاصی قرار می گیرد چنانچه امروزه همهی ایرانیان شاهد هستند مسأله و موضوع هسته ای و نیز امور علمی دیگری مثل نانو تکنولوژی و علوم رویانی (باروری) و حتی ارتباطات دیجیتالی به شدت مورد اقبال و توجه مردم و دولت مردان قرار گرفته است و توجه و سرمایه گذاری در آن باعث افزایش بهره وری اقتصادی و حتی اشتغال و نیز تقویت بینه دفاعی و علمی و تحقیقاتی ایران در سراسر جهان می گردد و از همین رهگذر و به همین دلیل اهمیت آن نیز صد چندان می گردد[6].

اما اگر امروزه تلاش ها و کوشش هایی مثلاً درباره ی نوع راه رفتن سگ ها انجام گیرد. معمولاً اقبال و توجه خاصی به آن نمی شود، زیرا اصولاً موضوع آنچنان دارای اهمیت کمی است که کسی وقت و انرژی و هزینه خود را دذر مطالعه آن حرف نمی کند. اما در مورد مسایل تربیتی و باورهای دینی فرزندان خود که آینده فرزندان آنها و نوع زندگی و حتی موفقیت و علوم موفقیت آنها را بدنبال دارد.

ثانیاً والدین بعنوان افراد ایمانی و با ایمان به فرزندان خود حساس بوده و از این تأثیرات کاملاً همه جانبه حمایت و استقبال می کنند.

امروزه مسئله دین و دینداری آنچنان زندگی فردی و گروهی و خانوادگی و اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار داده که کم تر خانواده و افرادی هستند که مسئله اعتقادات دینی و ارزش های مذهبی بی تفاوت هستند. زیرا اصولاً ماهیت انقلاب ما فرهنگی بوده و به این دلیل انقلاب کرده ایم که باورهای پوچ و بی دینی و ارزش های شهوانی و تقلید گرایانه از غرب را از جامعه خود محو کنیم و به جای آن ارزش ها و باورهای اصیل قرآنی و آسمانی را در جای جای زندگی فردی و اجتماعی خودمان جایگزین کنیم.

امروزه هر جوانی که دارای حس دین خواهی و حس انقلابی بیشتری است، بیشتر مورد حمایت افراد و مردم و حتی دولت قرار می گیرد.

امروزه مفاهیم واقعی و ارزشمند دینی و قرآنی و آسمانی کاملاً در جامعه ما منتشر و پراکنده و در دسترس است و همگان می توانند اصیل ترین و عمیق ترین مسایل دینی را در اسرع وقت از منابع دست اول و کتاب ها و مراکز و افراد و اشخاص کسب کنند و هیچ بهانه ای برای که کاری و عدم دستیابی جوانان به باورها و آموزه های دینی وجود ندارد.

اهداف تحقیق :

هدف های تحقیق حاضر عبارتند از :

1 ) شناخت و تبیین آموزه های دینی و باورهای اعتقادی

2 ) معرفی و تبیین چشم انداز تربیت فرزندان

3 ) بررسی ارتباط باورهای دینی و تربیت فرزندان

اهداف جزئی :

برای نیل به هدف های کلی و اصلی لازم است به برخی از هدف های رفتاری که مقدمه هدف های کلی و اصلی هستند پرداخت.

1 ) چه آموزه ها و باورهایی مناسب فرزندان هستند؟

2 ) چه روشها و متدهایی کارآتر در تربیت می باشند؟

3 ) در جهان فعلی که سراسر گناه و جرم و ناهنجاری موج می زند، چگونه باورهای دینی را به چه روش هایی در شخصیت جوانان درونی کنیم.

4 ) آیا تربیت فعلی خانواده ها و مراکز آموزشی واجد چنین رسالتی هستند؟

5 ) آسیب ها و موانع این تأثیرگذاری کدامند؟

فرضیه های تحقیق :

فرضیه های این تحقیق عبارتند از :

1 ) بین باورهای دینی در خانواده ها و قانون گرایی و تبعیت فرزندان رابطه معنی دار وجود دارد.

2 ) بین باورهای دینی در خانواده ها و انجام وظایف فرزندان در تحصیل و خانه رابطه معنی دار وجود دارد.

[1]  . سید محمدباقر حجتی کرمانی، اسلام و تعلیم و تربیت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370 ، چاپ پانزدهم، ص 12

[2]  . سعدی ، گلستان، محمدعلی فروغی، 1371 ، کتابخانه ملی ایران، ص 7

[3]  . علی اکبر سیف، روان شناسی پرورش، آگاه، 1371 ، صص 27 – 17

[4]  . همان منبع، صص 48 – 29

[5]  . شریعتمداری، علی، جامعه و تعلیم و تربیت، امیرکبیر، 1364 ، چاپ سوم، ص 37

[6]  . الف ) استقرار ماهواره ای امید ایران در فضا

ب ) موفقیت های مرکز رویان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:37:00 ب.ظ ]




لغت استثنایی اصولاً یک اصطلاح آموزشی است و مربیان آموزش و پرورش و مشاوران راهنمایی در زمرة اولین كسانی هستند كه به محدودیتهای یادگیری، عاطفی، شخصیتی، اجتماعی و مشكلات این افراد پی می برند و باید نسبت به رفع آنها با روش های موجود و همچنین پیشگیری از اقدامات آتی اقدام نمایند.

در اینكه تمام كودكان افراد استثنایی هستند شكی نیست. هیچ كودكی عیناً شبیه كودك دیگر نیست و هر كودكی خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد، اگرچه این وضع تنها در كودكان صدق نمی كند ولی عده ای از كودكان به اندازه ای با كودكان دیگر فرق دارند كه باید توجه مخصوص به آنها مبذول داشت. این انحراف به طور كلی در تمام خصوصیات جسمانی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی آنها دیده می شود كه باعث اشكال و مانعی بزرگ در سازگاری آنها با محیط اجتماع می گردد و به همین منظور به این دسته از افراد اجتماع استثنایی می گویند.

به طور كلی این كودكان را از 3 نظر مورد مطالعه قرار می دهند:

1) آنهایی كه از بدو تولد به علت ناراحتی های ارثی واختلالات مادرزادی بیماری مشخصی دارند مانند سندرم دان، هیدروسفالی، میكروسفالی و …

2) كسانی كه از ابتدا با وسایل تشخیص می توان به بیماری آنها پی برد مانند:

دررفتگی مادرزادی لگن، اختلالات متابولیكی و اختلالات غدد مترشحه داخلی (هیپوتیروئیدیسم)

3) افرادی كه نقص عضو و بیماری آنها در طول رشد كودك مشخص می شود مانند: فلج مغزی، عقب ماندگی ذهنی، اختلالات شنوایی، بینایی و وجود ضایعات و آسیبهای مغزی مختصر كه باعث اختلال در عملكرد مغز مانند اختلال Minimal brain dysfunction در خواندن، نوشتن، حافظه و سازگاری و … كودك می شود.

نكتة مهم این كه پیروزی و موفقیت بیمار فقط به میزان معلولیت بستگی ندارد بلكه میزان توانایی های بیمار در به حركت در آوردن اعضای سالم برای جبران قسمتهای ناتوان، میزان فعالیت و پشتكار، محیط خانواده و كاردانی مربیان نیز در این امر دخالت دارند.

 

در میان كودكان استثنائی، یعنی افرادی كه به لحاظ ویژگیهای خاص جسمانی، ذهنی، عاطفی و روانی، در برخورداری مطلوب از تسهیلات و امكانات مختلف جامعه، بویژه آموزش و پرورش نیازمند توجه و حمایت فوق العاده می باشند. كودكان و دانش آموزان عقب مانده ذهنی به واسطه همان پیچیدگی خاص پدیده هوش و عقب ماندگی هوشی جایگاه قابل ملاحظه ای دارند.

تاریخ گذشته ما نشان می دهد كه وظیفه كودكان عقب مانده ذهنی به عهده خانواده او و مؤسسات خصوصی بوده است ولی امروزه عرفا به عنوان یک وظیفه مدرسه پذیرفته است.

آموزش و پرورش كودكان عقب مانده ذهنی با بهره گرفتن از روش های مناسب هم برای فرد و هم برای جامعه ارزشمند است.

عقب مانده های ذهنی در سایه یک برنامه آموزشی كه مطابق نیازها و استعدادهای آنها تعیین شده باشد می توانند: 1) زندگی كاملتر و از نظر شخصی رضایت بخشتری را بگذرانند.

2) شناخت بهتری از مسائل خود به دست آورده و سازگاری بیشتری نسبت به آنها از خودشان نشان دهند.

3) از نظر اجتماعی پیشرفت كنند.

4) از نظر اقتصادی استقلال بیشتری كسب نمایند.

آموزش دادن كودكان عقب مانده ذهنی هم از نظر دولت و هم از نظر جامعه كاری است مقرون به صرفه هزینه هایی كه دولت برای تهیه برنامه های آموزشی این كودكان متحمل می شود تا بتواند در آینده به طور كامل یا به طور نسبی از خود مراقبت نماید كمتر از مبالغی است كه برای نگهداری آنها در مؤسسات و انجمن های دولتی ویژه عقب مانده ها اختصاص داده می شود.

مطالب موجود درباره كودكان استثنایی از منابع گوناگون تهیه شده است زیرا این كودكان مورد علاقه پزشكان روان شناسان و جامعه شناسان و سایر كسانی می باشند كه در زمینه های مربوط كار می كنند.

 

جدول زیر تعداد درصد كودكان استثنائی و احتیاج به آموزش ویژه را نشان می دهد:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

كودكان استثنائی تعداد درصد در اجتماع تعداد درصد كودكان استثنائی كه برای آموزش ویژه نام نویسی كرده اند
اختلال گفتاری 5/3 86/2
عقب ماندگی ذهنی 3/2 68/1
اختلال عاطفی 2 95/0
اختلال یادگیری 2 73/4
اختلال شنوایی 6/0 17/0
اختلال بینایی 1/0 07/0
كوری و كری و معلول چند نوعی 6/0 23/0
اختلال شكسته بندی، فلج و بیماریهای ضعیف كننده 5/0 28/0
جمع 6/11 97/10

 

جدول از كتاب ‹‹آموزش كودكان استثنائی هالاهان و كوفمن[1]چاپ دانشگاه ویرجینیا 1988›› اقتباس شده است.

 

‹‹تاریخچة كودكان ع.ذ››

عقب ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلكه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند كه از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند، به خصوص از روزی كه بشر زندگی اجتماعی را شروع كرده موضوع كسانی كه به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است.

اجتماع برای مصلحت، تعصب یا سالم سازی بعضی از این افراد تحمل كرده، عده ای را محبوس می ساخت یا به مرگ محكوم می نمود، از مجموعه مدارك بدست آمده چنین استنباط می شود كه تا قرن هجدهم این افراد مورد توجه و لطف نبوده و حتی پزشكان از پذیرفتن و درمان آنان خودداری می كردند.

اصطلاح بیگانه یا خارجی كه به فرانسه آلینه و به انگلیسی ‹‹ایلین›› گفته می شود برای مجانین و الینیست برای روانپزشكان و پزشكان معالج این بیماران از قدیم الایام به كار رفته و این كلمات از آلینوس لغت یونانی مشتق شده است و علت آن این بوده است كه عقب ماندگان ذهنی را مانند مجانین بیگانه از اجتماع می دانستند، اگرچه بعداً متوجه شدند كه این بیماران با محیط و اجتماع بیگانه نیستند بلكه به علل ضایعات مغزی تماس آنها با عالم

مقالات و پایان نامه ارشد

 خارج تغییر كرده است.

بقراط حكیم یونانی نیز به ضایعات مغزی این افراد اشاره كرده و اختلالات رفتاری و كمبودهای هوشی آنها را مربوط به این نوع ضایعات دانسته است.

در قوانین روم قدیم، اسپارت ها و حتی رژیم نازی كشتن و از بین بردن افراد ع.ذ را مجاز می دانستند. برعكس بعضی مذاهب آسیایی مانند (كنفوسیوس) در چین كه پیروان آن معتقدند ‹‹آنچه به خود نمی پسندی به دیگران روا مدار›› و زرتشت در ایران مردم را تشویق می كردند كه با بیماران روانی و عقب مانده های ذهنی رفتاری انسانی داشته باشند و تا آنجا كه ممكن است به آنها كمك كنند.

تا اوایل قرن نوزدهم كتاب یا رسالة علمی قابل قبولی در زمینة عقب مانده ها و افراد مبتلا به اختلالات رفتاری یا به اصطلاح ناسازگار نوشته نشده بود و به طوری كه قبلاً هم اشاره شده به این نوع بیماری ها جنون یا دیوانگی می گفتند.

در اواخر قرن هجدهم روانپزشك معروف فرانسوی كه به حق باید او را بنیانگذار روان پزشكی جدید دانست به نام (فیلیپ پنیل) به سرپرستی بیمارستان روانی (لجاستو) در پاریس كه مخصوص بیماریهای روانی مردان بود انتخاب شد.

اولین اقدام او باز كردن زنجیر از پا و گردن بیماران بود و برخلاف تنبیه و شكنجه، كه درمان بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی آن زمان بود، به دلجویی آنان پرداخت و برای آنان برنامه های تفریحی و گردش در نظر گرفت. این روش بعدها به درمان اخلاقی مشهور شد. زیرا پنیل بود گه زندان را تبدیل به بیمارستان كرد.

بعداً ‹‹اسكیرول›› برنامه های فیلیپ پنیل را در بیمارستان روانی ‹‹زنان پاریس›› به مورد اجرا گذاشت. اولین بار در سال 1801 فیلیپ پنیل در كتابی به نام ‹‹رسالة پزشكی فلسفی دربارة جنون شوق و شور›› كه نتیجة ده سال مطالعات او بوده به چهار گروه بیماریهای روانی اشاره كرد و عقب ماندگیهای ذهنی را گروهی از بیماران روانی دانست.

1) ملانكولی یا مالیخولیا

2) مانی یا جنون شور و شوق (شیدایی)

3) جنون

4) عقب ماندگیهای ذهنی

در حقیقت اولین دورة توجه به مسائل بیماران روانی و عقب ماندگی های ذهنی انقلاب كبیر فرانسه و برابری حقوق بشر بود و در همین برنامه های انقلابی بود كه مراقبت، درمان و آموزش كلیه افرادی كه به سن تحصیل رسیده بودند مطرح شد و انقلاب صنعتی دولتها را به تعلیم و تربیت كلیه افراد كشور مؤظف كرد و از همین جا مسأله كودكان استثنایی مورد توجه قرار گرفت.

در اوایل قرن نوزدهم پزشك فرانسوی به نام ‹‹اتیارد›› به تربیت كودكی وحشی پرداخت این كودك توسط دو شكارچی در جنگلهای ‹‹آویرون›› فرانسه پیدا شده بود.

كودك عقب ماندگی بسیار شدید داشت. گفتار را به صورت صداهای حلقی انجام می داد و از نظر عاطفی و اجتماعی محدودیتهای كامل داشت. ایتارد تربیت این كودك را در مدرسه كرولالهای پاریس كه خود رئیس آن بود به عهده گرفت، اگرچه معالجات وی مؤثر واقع نشد ولی راه جدیدی برای پیشرفت در نحوة آموزش و پرورش كودكان و افراد عادی، عقب ماندگی ذهنی و حتی معلولین كه امروزه آن را روش های آموزش سمعی و بصری می گویند، گردید.

شاگرد و همكار ایتارد دكتر ‹‹سگن›› در سال 1837 مؤسسه ای برای عقب مانده های ذهنی در پاریس ایجاد كرد و در سال 1846 یعنی ده سال بعد كتابی به نام:

درمان اخلاقی، بهداشت و آموزش كودكان عقب مانده نوشت و روش ‹‹حواسی-حركتی›› را در آموزش كرولالها به  كاربرد. در سال 1848 به امریكا رفت و در سال 1881 یک سال قبل از گردش كتابی به نام ابلهی و درمان آن با روش فیزیولوژیک نوشت.

یكی از اقدامات مهم سگن تهیة دستگاه ساده ای بود كه به نام آزمون مهره ای معروف است. این دستگاه برای آزمایش استعداد كودكان و پرورش ادراك حسی مانند بینایی و شنوایی به كار می رود. در این آزمون كودك باید مهره های چوبی را كه به شكلها و اندازه های مختلف بریده شده اند در محل خودشان كه به همان شكل و اندازه در تختة چوبی كنده شده است بگذارد و به همین جهت بعضی به این آزمون نام آزمون تخته چوبی داده اند و لازمة اجرای این آزمون تشبیه شكل و اندازة مهره ها با جاهای خالی در تخته است كه گواه خوبی برای رشد عقلی كودكان می باشد و نمرة آزمودنی بستگی دارد به سرعتی كه كار را نجام داد و تعداد اشتباههایی كه مرتكب شده است. سگن معتقد بود كه رشد عمومی بدن را اعم از قسمتهای جسمانی یا روانی می توان با روش های خاص تربیتی بهبود بخشید. كارهای سنگین باعث شد كه خانم ماریا مونتسوری از ایتالیا به آموزش و پرورش عقب ماندگان ذهنی و كودكان كودكستانی پرداخت.

در اوایل قرن بیستم توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور كار قرار گرفت و تأكید شد كه 90% عقب ماندگیها به علت عوامل ارثی است لذا موضوع نازا كردن عقب مانده ها بر سر زبانها افتاد و تا سال 1955 در 28 ایالت امریكا به توصیه كمیته پژوهش بخش اصلاح نژاد انجمن زاد و ولد امریكا نازا كردن عقب مانده ها به صورت قانون درآمد كه به موجب آن هزاران ع.ذ نازا شدند و بالاخره در قرن بیستم بود كه عقب ماندگیهایی كه به علل اختلالات متابولیكی نقصهای كروموزومی، بیماریهای مادر در دوران بارداری و عوارض زایمانها و هزاران علل دیگر كه باعث بروز این عوارض در كودكان می شوند كشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت.

در امریكا اگرچه تا سال 1950 برای كودكان عقب ماندة ذهنی از طرف عده ای از اولیای این كودكان انجمنهایی افتتاح شده بود ولی از سال 1960 به بعد به دستور ‹‹جان اف كندی›› رئیس جمهور وقت برنامة مفصل و دقیقی تهیه و عقب ماندگی ذهنی از نظر پزشكی، آموزشی، روان شناسی، اجتماعی قضایی توسط متخصصان و كارشناسان مورد مطالعه قرار گرفت و جز برنامه های رسمی دولت شد.

عواملی كه تقریباً باعث شد توجه همة كشورها و طبقات مختلف به طرف افراد مبتلا به نارسایی عقلی معطوف شود به شرح زیر است:

1) میزان شیوع كودكان عقب مانده

2) پیشرفت علوم پزشكی

3) اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی

میزان شیوع كودكان عقب مانده:

تقریباً طبق آمارهای مختلف بین 1 تا 2 درصد جمعیت كشورها را كودكان با بهرة هوشی كمتر از هفتاد یعنی افراد عقب مانده تشكیل می دهند. یعنی اگر جمعیت كشور را 68 میلیون نفر حساب كنیم در حدود 700 هزار تا یک میلیون نفر عقب مانده ذهنی خواهیم داشت.

تا قبل از دومین جنگ جهانی كثرت عقب ماندگی ذهنی چندان محسوس نبود چون اكثر آنها در خانواده زندگی می كردند و والدین از آنها نگهداری می كردند اما بعد از بروز جنگ خانواده ها از هم گسسته شدند و آنها قادر نبودند كه احتیاجات خود را رفع كنند چه برسد به كودكان عقب افتاده و خانواده ها اجباراً آنها را در خیابانها رها می كردند یا آنها را به حال خود گذاشتند. و این امر سبب شد تا كثرت این افراد كه چندان قابل توجه به نظر نمی رسید به طور غیر منتظره ای توجه مردم را به خود معطوف دارد.

طبق آمار سازمان جهانی بهداشت در سال 1960 دو تا سه درصد كودكان به علت نارسایی رشد هوشی احتیاج به تعلیم و تربیت مخصوص در مدارس ویژه داشتند و نكتة مهم این است كه تنها این افراد نیستند كه عقب ماندگی دامنگیرشان شده است بلكه خانواده ها، بستگان، آموزشگاه ها، مراكز درمانی و جامعه نیز به علت وجود این افراد همیشه دچار مشكلات گوناگون و فراوان است.

و بی علت نیست كه پروفسور رابرت لافون استاد بیماریهای اعصاب و روان دانشكده پزشكی مونت پیلیه در فرانسه مشكلات كودكان و نوجوانان عقب مانده را تنها بیماری به شمار نمی آورد بلكه آن را یک معضل اجتماعی یا به عبارتی بلای اجتماعی دانسته است.

پروفسور (لوئیس) در انگلستان در بین جمعیت یک منطقه 600 هزار نفری، 5 هزار نقیصه عقلی مشاهده كرده است یعنی 5/8 در هزار جمعیت آن منطقه. در كشورهای امریكا به طور متوسط در درصد كودكان بهرة هوشی كمتر از 70 و 14% دارای بهره هوشی بین 70 تا 85 هستند و در مطالعه ای كه توسط ‹‹مایرگووس›› در سال 1948 یعنی بیست سال پس از مطالعة لوئیس دربین یک جمعیت 56 هزار نفری در یكی از شهرستانهای اسكاتلند انجام شده است 7/2 درصد كودكان مدارس بهرة هوشی بین 70 تا 95 داشته اند. طبق گزارش سال 1986 وزارت آموزش و پرورش امریكا 11% كودكان و نوجوانان بین 6 تا 17 سال كه بالغ بر 4 میلیون می شوند بعلت معلولیتهای مختلف احتیاج به آموزش ویژه دارند.

تحقیقات نشان می دهد كه نسبت پسران ع.ذ به دختران بیشتر و نسبت 54-55 پسر به 46-45 دختر است.

مسائلی كه شیوع بیماری را تحت الشعاع قرار می دهد به شرح زیر است:

1) اثر مبهم و تغییرات تعریفی چه از نظر نوع معلولیت و چه از نظر اندازه یا متدار هوشبر

2) اثر تشخیص نوع بیماری و تغییرات در تشخیص های بعدی

3) مسأله آماری و پیدایش انواع جدید (میزان بروز) كه اكثراً میزان شیوع را تغییر می دهد.

4) نقش مدارس و طبیعت مدارس استثنایی، زیرا در مدارس فقط كودكانی كه ناتوانی تحصیلی و میزان یادگیری كمتری دارند به حساب می آیند.

5) واكنش خانواده ها دربارة اینكه كودكانشان استثنایی لقب داده شود یا نه؟

پیشرفت علوم پزشكی:

ترقیات روز افزون علوم پزشكی، جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر پیدایش علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه ای باعث تخفیف و گاهی بهبودی نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است. پیشرفت روز افزون علوم پزشكی باعث شده است كه امروز با روش بسیار ساده و مخصوص به نام ‹‹آمینو نیتیزیس›› كروموزومهای جنین را قبل از تولد مورد مطالعه قرار داد تا در صورتی كه خطر آلوده بودن جنین ثابت شده به حاملگی خاتمه داده شود. این روش عبارت است از كشیدن مقدار كمی از مایع آمنیوتیک (آبی كه در كیسه بچه و اطراف بچه قرار دارد) و مطالعه كروموزومی آن كه معمولاً در هفته های دوازده تا چهاردهم حاملگی انجام می شود.

یک دسته عقب ماندگیها هستند كه به علت اختلالات سوخت و ساز مواد غذایی ایجاد می شوند كه تقریباً همة آنها ارثی و با آزمایش شیمیایی مایع آمنیوتیک می توان به ابتلا جنین پی برد و لذا قابل پیشگیری می باشند. همچنین امروزه با سونوگرافی میتوان نقص های خلقتی از قبیل اسپینابیفیدا را  تشخیص و در صورت احتیاج به آبستنی خاتمه داد.

پیشرفتهای جراحی مغز و بهبود شرایط بهداشتی و تغذیه كودكان، پیدایش آنتی بیوتیكها، كورتیزون در درمان عوارض ریوی، مننژیت، و مننگوآنسنالیتها كه شایعترین علل عقب ماندگی در بین عفونتهاست از مرگ و میر این افراد به میزان قابل توجهی كاسته و در نتیجه از نظر آماری به تعداد عقب ماندگان ذهنی افزوده شده است.

طبق گزارش كارتر در سال 1958 تعداد كودكان مبتلا به سندرم  دان ده ساله در بین سالهای 1929 تا 1949 دو برابر شده است. چون در گذشته ندرتاً یک كودك مبتلا به ده سالگی یا بالاتر می رسید در صورتی كه در حال حاضر تعداد مبتلایان به سندرم دان كه به جنین نوجوانی و بلوغ رسیده اند كم نیستند و كارتر حساب كرده است كه در فواصل سالهای 1929 تا 1979 تعداد كودكان 10 سالة مبتلا به سندرم دان چهار برابر گذشته شده است.

مسأله تغذیه و بهداشت عامل مؤثری است كه حتی در حیوانات نیز نشان داده شده است كه كمبود ویتامینها باعث عقب ماندگی حیوان می شود. در انسانها نیز كمبود تغذیه باعث كمبود وزن بچه، زایمان قبل از موعد و اختلال مغزی می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ب.ظ ]




روانشناسی قرن بیستم بیشتر بر هیجانات منفی نظیر افسردگی و اضطراب تمركز یافته است تا بر هیجانات مثبتی نظیر شادی و بهزیستی. هدف مطالعات روانشناختی بیشتر بر آن بوده است كه بیماریهای روانی را مورد بحث و گفتگو قرار دهد و درمان آنها هدف اصلی بوده است. به عبارتی دیگر تعریف سلامت روانی مترادف با فقدان بیماریهای روانی و یا علایم بیمارگونه تلقی شده است در حالیكه از دهه 1980 به بعد در تعریف سلامت تغییر و تحول بسیاری پدید آمده است. متون مربوط باروانشناسی سلامت تنها به جنبه های منفی و رفع آثار منفی در افراد محدود نمی‌شود همانطور كه در تعریف سازمان بهداشت جهانی به سلامت از جنبه مثبت آن تأكید شده است و فردی واجد سلامت شناخته می‌شود كه به لحاظ زیستی ـ روانی ـ اجتماعی از شرایط معینی برخوردار باشد (بوم و همكاران، 2001،‌نقل از كرمی‌نوری و همكاران 1381).

اختلالات روانی مشكلات جدی و شایع بوده كه در سراسر دنیا مشاهده می‌شود و یكی ازناتوان كننده ترین بیماریها در طب محسوب می‌شود كه هزینه های زیادی را به جامعه تحمیل می‌كند. سابقه شناخت اختلالات روانی و در كنار آن بحث سلامتی روانی به سابقه تاریخ و شناخت بشر از خود و تغییر رفتاری بعضی از انسانها نسبت به انسانهای دیگر باز می‌گردد. گاه مرز بین‌این دو یعنی سلامت روانی از اختلال روانی چنان درهم می‌آمیزد كه اطلاق‌اینكه فردی سالم یا بیمار است مشكل به نظر می‌آید‌اینست كه افراد و یا مراكز علمی‌زیادی كوشیده اند تا تعریف واضح و دقیقی از موضوع سلامت روانی و اختلال روانی ارائه دهند كه البته كلیه تعاریف ارائه شده با توجه به شرایط و موقعیت های اجتماعی سنن و فرهنگ بوده و اصولاً از دید كسانی كه نگرشی طبیعی به سوال نگاه می‌كنند كسی سالم و بیمار است كه اگر بیمار نباشد ویا كسی كه بیمار است كه سالم نباشد‌این امر در بعضی بیماریها مانند بیمار روانپزشكان و كسانی كه با طب پیشگیری سروكار دارند برای تعریف سلامت روانی و بهنجاری از میانگین نرمال یا زنگوله معروف منحنی توزیع عمومی‌استفاده می‌كنند و افراد را با خصوصیات افراد میانگین مقایسه كرده كه‌این جنبه بالینی و درمانی نداشته و صرفاً جنبه آماری دارد و البته تعیین خصوصیات افراد میانگین كه از طریق آماری بدست می‌آید خود مسئله قابل بحث است.

اصولاً فردی از نظر روانی سالم است كه تعادلی بین رفتارها و كنترل او در مواجه مشكلات اجتماعی وجود داشته باشد. از‌این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم در نظر گرفته می‌شود كه بر اساس كیفیت تاثیرمتقابل عمل می‌كند با‌این دید سیستمیک ملاحظه می‌شود كه چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعكس از آن تاثیر می‌پذیرد.

به عبارت دیگر  بهداشت و تعادل روانی انسان به تنهایی مطرح  نیست بلكه آنچه مورد بحث قرار می‌گیرد پدیده هایی است كه در اطراف او وجود دارند و بر جمع سیستم و نظام او تأثیر می‌گذارند و از آن متاثر می‌شوند.

كارشناسان سازمان بهداشت سلامت فكر و روان را‌این چنین تعریف می‌كنند:‌

سلامت فكر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران تغییر و اصلاح فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی و عادلانه و مناسب (میلانی فر بهروز بهداشت روانی، نشر قدس 1370 ص 65ـ3)

لونسیون (Levinson) و همكارانش در سال 1962 سلامت روانی را‌این چنین تعریف كرده اند: سلامت روانی عبارت است از‌اینكه فرد چه احساسی نسبت به خود ـ دنیای اطراف ـ محل زندگی ـ اطرافیان و با توجه به مسئولیتی كه در مقابل دیگران دارد. چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت زمانی و مكانی خویشتن.

كارل مینجر (Krlmeninger) می‌گوید سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان بطوریكه باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به كامل شود.

واتسون (watson) موسس مكتب رفتارگرایی می‌گوید “ رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است كه موجب سازگاری او با محیط و با نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او  می‌شود ”.

تعریف گینزبرگ (Ginsburg)‌این چینین است “ تسلط و مهارت‌اینكه در ارتباط صحیح با محیط در سه فضای مهم زندگی عشق، كار، تفریح. ‌این شخص و همكارانش برای توضیح بیشتر می‌گویند استعداد یافتن و ادامه كار. داشتن خانواده. ‌ایجاد محیط خانوادگی خرسند. فرار از مسایلی كه با قانون درگیری دارد لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصتها و سلامت روان است.

با تعریفی كه از بهداشت روانی شد می‌توان استنباط كرد كه بهداشت روانی علمی‌است برای بهتر زندگی كردن. رفاه اجتماعی كه تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه دانشگاه محیط كار و نظایر آن را دربر می‌گیرد. در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است (احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است) و تا هنگامیكه‌این حیثیت و احترام برقرار نشود سلامت فكر و روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی‌نخواهد داشت.

شاملو در مورد اهداف بهداشت روانی و اصول آن می‌نویسد. هدف اصلی بهداشت روانی پیشگیری است و‌این منظور بوسیله‌ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل می‌گردد و بنابراین بهداشت افراد اجتماع و تمام مردم بطور دسته جمعی منظور نظر بهداشت روانی است و اصول بهداشت روانی عبارت است از:

  • احترام به شخصیت خود و دیگران
  • شناختن محدودیتها در خود و افراد دیگر
  • دانستن‌این حقیقت كه رفتار انسان تحت تأثیر عواملی است
  • آشنایی به‌اینكه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست
  • شناسایی احتیاجات و محركهایی كه سبب‌ایجاد رفتار و اعمال گردد.

از آنجا كه بهداشت روانی اجتماع  را هم بطور انفرادی و هم بطور دسته جمعی در بر می‌گیرد لذا اصل كلی در بهداشت  رو انی سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است و اصول فوق برای نیل بدین  منظوربكار می‌رود.

احساس یاس و یا ناامیدی از خود یكی از بارزترین علائم غِِِیر عادی و عدم تعادل و روانی بوده و بنابراین لازمه برخورداری از سلامت روانی‌این است كه شخص به خود احترام گذارده و اعتماد به نفس درانجام كارها و در ورابط بین فردی و برخورد با دیگر افراد جامعه را داشته و خود را دوست بدارد. شخص سالم احساس می‌كند افراد اجتماع او را دوست دارند و به او احترام می‌گذارند و او نیز متقابلاً به آنها احترام گذاشته و آنها را دوست دارد. عدم اعتماد به نفس باعث می‌شود كه فردمبتلا اظهار كند كه به كسی اعتماد ندارد. اجتماع برای او ارزش قائل نیست و بنابراین از برخی از وظایف اجتماعی خود صرف نظر كرده و از قبول هر گونه مسئولیت شانه خالی می‌كند. بر عكس حالت فوق نیز ممكن است بوجود بیاید یعنی فرد با تصور غیر عادی از خود و برای جبران نقصیه خود نیروی خود را بیش از حد تصور مصرف كرده و دست به كارهای خطرناك بزند.

شخصی كه از سلامت روانی برخودار هست همچنین بایستی خود را همانطور كه هست بشناسد و قبول كند یعنی علاوه بر استفاده از خصوصیات مثبت و بر جسته به محدودیت و نواقص فرد نیز آشنایی كامل داشته باشد. پی بردن به شخصیت قابلیت‌ها و تواناییها یا به عبارت دیگر خود پنداری از مهمترین مسائل بهداشت روانی است و چون خود پنداری در اثر یادگیری وجود می‌آید لذا تجارب گذشته و نقش اولیاء در تربیت فرزند اهمیت یافته و باعث می‌شود كودك به قضاوت دیگران در مورد خود پی برده و از خود ارزیابی به عمل آورد. خود پنداری همیشه قابل تغییر است و رابطه مستقیم با محیط و اطرافیان و طرز برخورد و رفتار آنان دارد. صمیمیت و محبت،‌استوار بودن خانواده و روابط صحیح بین اعضای خانواده باعث ثبات و پایداری شده و بالعكس از هم گسسته شدن خانواده و یا روابط نامطلوب اعضای آن باعث عدم ثبات خود پنداری و از دست دادن اعتماد به نفس شده و

مقالات و پایان نامه ارشد

 شخص در مقابله با مشكلات دچار نگرانی ـ اضطراب شده ـ و رفتارهای نامناسب از خود نشان می دهد.

بیان مساله

بخش عمده‌ای زندگی آدمی‌به عنوان موجودی اجتماعی در مناسبات و روابط متقابل او با دیگران خلاصه می‌شود اما‌این مناسبت متقابل نیز مانند سایر رفتارهای آدمی‌بدون حساب و كتاب و بدون نظم و قانون نیست. مثلاً نقشهای مختلفی كه مادر در زندگی خود به عنوان فرزند یک خانواده پدر یا مادر معلم یا دانشجو و بالاخره عضوی از اعضای جامعه برعهده می‌گیریم در نظر بگیرید طبیعی است كه رفتارهای ما تناسب هر یک از نقشهایی كه بر عهده داریم متناوب است (كریمی‌1368)

از آنجایی كه معلمان نا متعادل وبه ویژه در مقطع ابتدایی در زمینه رفتارهای چون بی ثباتی ـ اضطراب ـ تنفر و احساس حقارت می‌توانند تأثیرات مخّربی بر روی دانش آموزان داشته باشند یا بلعكس در ابعاد مثبت،‌معلمان با ثبات و متعادل و سازگار نه تننها موجبات سلامتی روانی و بهداشت روانی دانش آموزان را در كلاسهای خود فراهم می‌سازند بلكه در كمك به سلامت روانی دانش آموزان بسیاری كه دارای اختلالات روانی هستند نیز می‌توانند نقش كمكی و درمانی چشمگیری‌ایفا كنند از‌این جهت بررسی نقش متغیرهایی كه برروی سلامت روانی دانشجویان دانشكده علوم پایه و علوم تربیتی و روانشاسی كه اكثراً در‌آینده‌ای نزدیک به وظیفه خطیر تعلیم و تربیت دانش آموزان و دانشجویان اشتغال خواهند ورزید ـ اثر می‌گذارند از اهمیت خاصی برخودار است (ترابی نژاد 1371)

در جامعه‌ای كه در آن افراد از احساس مسئولیت برخودار باشند در مقابل انواع فشارهای روانی و تهدیدهای خارجی مقاومتر و پایدارتر خواهند بود و‌این موضوع در بین دانشجویان مراكز دانشكده های علوم تربیتی و علوم پایه شكوفایی استعداد ها ـ بروز خلاقیتها و پیشرفتاهای اجتماعی و فرهنگی را در پی خواهد داشت.

نتایج تحقیقات انجام شده در مورد ارتباط سلامت روانی احساس مسئولیت نشان می‌دهد كه بین‌این دو متغیر رابطه وجود دارد لیكن در كشور ما تحقیقی كه قابلیت تعمیم داشته باشد انجام نشده است.

سلامت روانی در توزیع و تشریح عملكرد رفتار افراد متغیرهای مهمی‌تلقی می‌گرددزیرا‌این متغیر می‌تواند به عنوان عوامل تسهیل كننده پیشرفت یا یک عامل بازدارنده پیشرفت و كسب مهارتهای جدید عمل كند. وقتی كه فرد متقاعد شود كه پیروزی و شكست در فعالیتهایش به خودش وابسته است با انگیزه های بهتری دست به فعالیت می زند

واز طرف دیگر با افزایش موفقیتها نگرش مثبت فرد نسبت به خود و ارزشی كه برای خودش قائل است نیز افزایش می یابد كه درنتیجه باعث افزایش عزت نفس و اعتماد فرد نسبت به خود خواهد شد.

 

از سوی دیگر چون عزت نفس زمینه اساسی ادراک فرد از تجارب زندگی را فراهم می‌كند در صورت مثبت بودن می‌تواند به عنوان سپری در مشكلات عاطفی و اجتماعی خود را محافظت كند و راهبردهای موثری برای افزایش بهداشت روانی و عملكرد دانش جو در اختیار او قرار دهد. با توجه به ‌اینكه سلامت روانی یكی از مفاهیم مهم و مطرح می‌باشد و از طرفی  نتیجه تحقیقات متعدد رابطه آن را با برخی متغیرهای بسیار نشان داده اند لذا لازم است تا تحقیقی در بین دانشجویان مراكز دانشكده های علوم پایه و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی انجام گیرد تا با كاربرد علمی‌مفهوم فوق دانشجو از نظر كنترل كیفیت درونی وبیرونی بهتر شناسایی شده و سپس به او كمك شود تا سلامت روانی اش را تقویت نماید.

سوالات تحقیق:

 

  • آیا بین سلامت روانی دانشجویان علوم تربیتی و علوم پایه تفاوت معنا داری وجود دارد؟
  • آیا بین سلامت روانی دانشجویان پسر مراكز دانشكده های علوم تربیتی و علوم پایه تفاوت معناداری وجود دارد؟
  • آیا بین سلامت روانی دانشجویان دختر مراكز دانشكده های علوم تربیتی و علوم پایة دانشگاه تفاوت معناداری وجود دارد؟
  • آیا بین سلامت روانی دختران با سلامت روانی پسران دو دانشكده تفاوت معناداری وجود دارد؟

اهداف پژوهش:‌

بطور كلی اهداف‌این پژوهش می‌تواند از جنبه نظری زمینه‌ای را برای گسترش آگاهی و افزایش دانش در حوزه سلامت روانی فراهم كند و از نظر كاربردی نیز زمینه‌ای را فراهم كند تا درمورد بهداشت روانی و سلامت روانی دانشجویان مراكز اقدامات موثری صورت بگیرد و در همین راستا اهداف پژوهش به شرح زیر مطرح می‌گردد:‌

  • تعیین تفاوت سلامت روانی دانشجویان دانشكده های علوم پایه و علوم تربیتی
  • تعیین میزان تفاوت سلامتی در دانشجویان دختر و پسر دانشكده های فوق
  • ارائه راهكارهای مناسب جهت ارتقاء سلامت روانی دانشجویان دانشكدهای ذكر شده

اهمیت و ضرورت پژوهش:‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ب.ظ ]




شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی میان نوجوانان بسیار دیده می شود. زیرا دوره نوجوانی مرحله حساسی از رشد یک انسان است و دوره نوجوانی در میان دوران رشد انسان، یكی از حقایق قطعی و غیر قابل سوال می باشد.

همانطور كه در هر دوره جبر تاریخ جوی بوجود می آورد كه باعث ظهور بعضی افراد می گردد، حوادث فرهنگی و اجتماعی نیز نوجوانی را به عنوان یک مرحله قطعی و مشخص در رشد انسان بوجود آورده است كه زمینه ای است برای مطالعات وسیع.

 

 اهداف تحقیق:

هدف از این تحقیق این است كه بدانیم آیا از نظر زمینه های رفتاری و روانی وشخصیتی میان نوجوانان والد دار و بدون والد تفاوتی وجود دارد یا خیر؟

هدف دیگر این است كه میزان شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی را میان نوجوانان والد دار و بدون والد تعیین كنیم.

هدف دیگر این است كه در صورت مشخص شدن تفاوتها، نتایج در اختیار موسسات و كسانی كه در كار تعلیم و تربیت و آموزش نوجوانان هستند، قرار بگیرد تا گامی موثر باشد در تدوین برنامه های منظم برای رفع مسائل و مشكلاتی كه ممكن است در میان نوجوانان وجود داشته باشد.

 

تعریف اصطلاحات عمومی:

  • شخصیت: این اصطلاح را می توان تمامی سیستم تمایلات نسبتاً پایدار روانی و جسمی هر فرد تعریف نمود. تمایلاتی كه نحوه تطابق وی را نسبت به محیط روانی- اجتماعی و مادی معین می سازد. (پورافكاری، 1321، ص 1106)
  • اختلالات شخصیت: این اختلالات به صورت الگوهای ناسازگارانه، انعطاف ناپذیر بسیار عمیق و با ثبات در درك و برخورد با محیط و خود فرد تظاهر می كنند. (همان منبع، ص 1107)
  • اختلال شخصیت ضد اجتماعی: این اختلال با اعمال جامعه ستیزانه و جنایی مستمر مشخص است اما معادل جنایتكاری نیست بلكه ناتوانی برای تطابق با موازین اجتماعی است كه شامل بسیاری از وجوه رشد نوجوانی و جوانی بیمار می گردد. (همان منبع، ص 91)

 

 

 

چكیده پژوهش:

موضوع این پژوهش بررسی اختلال شخصیت ضد اجتماعی میان نوجوانان والد دار و بدون والد است. همانطور كه می دانیم نوجوانی یكی از مراحل حساس دوران زندگی هر فرد محسوب می شود كه مهمترین و اثرگذارترین جریانات در این دوره حساس اتفاق می افتد كه ممكن است زندگی یک فرد را تحت شعاع قرار دهد. در این پژوهش ابتدا به بررسی دوره حساس نوجوانی پرداخته شده است و رابطه میان نوجوان و خانواده بررسی شده و مشكلات دوره نوجوانی نیز بررسی شده است.

بعد از بررسی دوره نوجوانی، بزهكاری، علل آن و دیدگاه هایی در مورد بزهكاری بررسی شده است و عواملی كه می تواند نوجوان را به سوی بزهكاری بكشاند.

اختلال شخصیت ضد اجتماعی، یكی از اساسی ترین مشكلاتی است كه ممكن است یک نوجوان به آن مبتلا شود. اختلال شخصیت ضد اجتماعی، علائمی نظیر، بی احساسی مزمن، دروغگویی، دزدی، كلاهبرداری، انحرافات جنسی و غیره مشخص می شود كه در این پژوهش به طور مفصل به آن پرداخته شده است.

 

در این پژوهش دو فرضیه مطرح شده است كه میزان اختلل شخصیت ضد اجتماعی را میان نوجوانان تعیین می كند. برای اثبات فرضیه ها از پرسشنامه 71 سوالی mmpi یا مینه سوتا استفاده شده است كه سوالات مربوطه به آیتم اختلاف شخصیت ضد اجتماعی (pd) كه شامل 19 سوال بوده است، انتخاب شده و در اختیار نوجوان دختر پایه اول دبیرستان گذاشته شده است كه نیمی از آنها دارای والد و سرپرست و نیمی دیگر بدون والد و سرپرست بوده اند. داده های به دست آمده از پرسشنامه با روش t استیودنت محاسبه شده اند و با t جدول در سطح 05/0 و با درجه آزادی بی نهایت مقایسه شده است و نتیجه اینكه t به دست آمده از t جدول كوچكتر شده یعنی فرضیه ما در این پژوهش رد شده است یعنی تفاوت معنی داری میان میانگین های دو گروه وجود ندارد.

 

تاریخچة نوجوانی:

برای قرن ها این تفكر وجود داشت كه به محض اینكه كودكان به سنین 6 یا 7 سالگی می رسند می توانند مسئولیت های بزرگسالان را تقبل كنند و وارد بازار كار شوند. به غیر از قشر محدود ثروتمند، كودكان همراه بزرگسالان در مزارع و معادن كار می كردند و در میان جنگ حاضر می شدند. با صنعتی شدن جوامع از سپیده صبح تا شام در كارخانجات كار می كردند. تقریباً از 150 سال قبل دوران كودكی به رسمیت شناخته شد كه توجه به حقوق كودك، روانشناسی كودك و اجباری شدن تحصیلات از نتایج آن است. شرایط اجتماعی و اقتصادی، پیشرفت تكنولوژی، پیدایش رشته های تعدد تحصیلی و تخصصهای جدید و طولانی شدن دوران تحصیلات در ابتدای قرن بیستم زمینه ای را ایجاد كرد كه باعث شد به دوره نوجوانی توجه خاصی شود.

در اوایل قرن بیستم استانلی هال، به سبب تخصص و خصوصیات شخصی خود نخستین تئوریسین دوره نوجوانی گردید. استانلی هال (1924-1848) اولین دكترای روانشناسی را در امریكا كسب كرد و اولین روانشناسی است كه روانشناسی بلوغ و نوجوانی را مطرح كرده است و دوره نوجوانی را به عنوان یک مرحله مشخص از رشد انسان تلقی كرده است و در مطالعات خود از روش های علمی استفاده كرده است وی اولین فردی بود كه از روش پرسشنامه برای كسب اطلاعات عینی استفاده كرده است. به عقیده هال نوجوانی مرحله ای است كه شخص تمام مراحل قبلی رشد را برای بار دوم در سطح پیچیده تری تجربه می كند. به عبارت دیگر موجود زنده در طول حیات مراحلی مشابه تاریخ تحول انسانی را طی می كند. با شروع نوجوانی در حدود چهارده سالگی سلسله اعمال جدیدی امكان پذیر می شود كه هال آنرا «تولد دوباره» خواند. هال معتقد است كه رشد انسان براساس برنامه از قبل تعیین شده و تحت تاثیر عوامل فیزیولوژیكی صورت می گیرد و تاثیر عوامل اجتماعی و محیطی را در این مورد كمتر می داند. وی معتقد است كه نوجوانی مرحله خاصی در رشد است كه قبلا از نظر روانشناسی و اجتماع نادیه گرفته شده بود. هال اصطلاح طوفان و فشار را در نوجوانی به كاربرد و معتقد بود كه در این دوره وجود طوفان و فشار اجتناب ناپذیر می باشد (اكبرزاده، 1376، ص 4).

تعبیر نوجوانی به عنوان یک مرحله بحرانی، در اصل از فلاسفه یونانی، بخصوص ارسطو گرفته شده است اما كسی كه برای اولین بار به شكل شایان

مقالات و پایان نامه ارشد

 توجهی بلوغ و بحران را بحران به طوفان، در آن یک انقلاب و زایش دوباره می بیند. (احدی و محسنی، 1322، ص 14).

فروید، معتقد بود مراحل رشد روانی-جنسی تابع وراثت و عوامل ژنتیكی می باشد. این تكامل نسبتاً مستقل از عوامل محیطی صورت می گیرد. بهترین مثال، عقده ادیپ است كه آن را در همه جا و همه زمان ها یكسان می داند. فروید نز نوجوانی را به عنوان یک مرحله الزاماً سخت و طوفانی تلقی می نماید عقاید وی مطابق با نظریه رشد داخلی می باشد. (اكبرزاده، 1376، ص 5)

مارگارت مید (1978-1901) بر روی افراد یک جزیره دور افتاده اقیانوس آرام مطالعاتی انجام داد، و نظریه متفاوتی را مطرح كرد. وی جریان رشد را بین مردم قبایل جزایر ساموآ آرام و بدون فشار یافت. (اكبرزاده 1376، ص 5) روت بندیكت، بر روی اجتماعات زیادی مطالعه نمود. وی این طور نتیجه گیری كرد كه مشكل اصلی نوجوانی، عدم مداومت و ناهماهنگی در اجتماعی شدن به عنوان بزرگسالان می باشد. منظور وی از مداومت و ناهماهنگی لزوم یادگیری یک سری رفتارها، نقشها و گرایش های متفاوتی می باشد كه برای بزرگسال شدن لازم است و با آنچه فرد در كودكی یاد گرفته است تفاوت دارد (همان منبع، ص 6).

آلبرت بندورا، یكی از معروفترین روانشناسان، معتقد است، نوجوانی زمان طوفان و فشار اجتناب ناپذیر نمی باشد. در این دوره كه امكان دارد مشكلات حقیقی نیز وجود داشته باشند. هر نوع مشكلی را باید به عنوان نتیجه تجارب محیطی در نظر گرفت، نه بعنوان نتیجه یک دوره سخت و اجتناب ناپذیر در رشد بشر (همان منبع، ص 7).

 

نوجوانی:

نوجوانی به دوره ای اطلاق می شود كه دوره‌ای انتقالی میان كودكی و بزرگسالی است. این دوره ابتدا با اجباری شدن آموزش رسمی، توسعه صنایع و رهایی كودكان و نوجوانان از كار كردن در مزارع و كارخانجات رسمیت یافت و در قرن بیستم در كشورهای صنعتی اهمیت ویژه ای پیدا كرد. مفهوم نوجوانی و تجارب مربوط به آن در فرهنگ‌های مختلف شكل های متفاوتی دارد. مثلا در جوامع دور افتاده ورود به بزرگسالی با تشریفات خاص و گاهی دردناك همراه است. (احدی و جمهری، 1378، ص 81).

مرحله نوجوانی دوره ای است كه در آن فرد، دارای جنبه های افراطی و اغراق آمیز در سلوك و رفتار خود می باشد و از مشخصات آن طوفان و فشار هیجانی است. ابتدا این تغییرات را جسمانی می دانستند ولی به تدریج روشن شد كه رفتار دوره بلوغ بیش از آنكه ناشی از تغییرات جسمانی باشد تحت تاثیر عوامل محیطی قرار دارد. (احمدی، 1374، ص 15)

تعریف دیگری نیز از نوجوانی به عنوان یک دوره بحرانی معمول شده است كه حاصل پژوهشهای استرن و سایر روانشاسان آلمانی است. به نظر آنان، نوجوانی زمان كشف و آگاهی از ارزش های فرهنگی و معنوی است. به دلیل عدم تكامل شخصیتی و عدم تكامل شكل گیری نگرش شخصی نوجوان نسبت به زندگی، كشمكش ها و تعارض‌های ناشی از این آگاهی، دوره و حالتی منقلب و بحرانی را برای نوجوان به وجود می آورد. (احدی و محسنی. 1322.ص 15)

در جوامع صنعتی انتظار نمی رود كه كودكان در كارهای تولیدی جامعه شركت كنند و یا عهده دار مسئولیت های اجتماعی باشند. و با پایان كودكی نقش فرهنگی آنها دگرگون می شود. یعنی، كودكان در این جوامع با ورود به دوره نوجوانی، باید آموخته های كودكی را كنار بگذارند و نقش های جدیدی ایفا كند. این مسأله حتی در مورد نقش جنسی مصداق دارد، چرا كه در برخی از  جوامع، كودكان رفتار جنسی را نه تنها می آموزند، بلكه در این زمینه مورد تشویق قرار می گیرند. ولی در جوامع غربی كودكان چنین مجوزی ندارند و با شروع نوجوانی، بی درنگ باید نقش جنسی متناسب با فرهنگ خود را فرا بگیرند و در این حال، از مح

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم