مقالات و پایان نامه های دانشگاهی – ۲-۷- تأثیر فراشناخت بر شناخت – 8 |
موج سوم، به عنوان نظریه تحول ذهن در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. پژوهشگران نظریه ذهن میکوشند دریابندکه کودکان درباره وجود و رفتار انواع مختلف وضعیتهای ذهن چه میدانند واینکه کودکان درباره رابطه علی وضعیتهای ذهن بادروندادهای ادراکی، بروندادهای رفتاری وسایرجنبههای ذهن چه می دانند. برای مثال، آیاخردسالان میدانند چه نوع باوری نادرست است؟ یا آنها میدانند که تمایلات ارضا نشده موجب احساسات منفی شده وتلاشهای رفتاری خاصی را برای ارضای این تمایلات برمی انگیزند (فلاول، ۱۹۹۹). با وجود این، آنچه به عنوان دانش فرد درباره ذهن و کارکردهای آن مطرح است موضوعی است که درقلمرو روانشناسی شناختی، درچهارچوب فراشناخت موردبحث قراردارد.
همچنین تفکر صوری پیاژه آشکارا ماهیتی فراشناختی دارد. چراکه مستلزم تفکر در باب گزاره ها، فرضیه ها و احتمالات متصور است. پیاژه به این عملیات، عملیات درجه دوم[۱۸۷] یا عملیات بهتوان ۲ میگوید. اینهلدر و پیاژه[۱۸۸] (۱۹۵۸) درباره عملیات درجه دوم بیشتر توضیح دادهاند. مفهوم عملیات درجه دوم ویژگی افکارصوری را دارد و فراتر از عملیات برعملیات درجه اوّل است و به سیستم عملیات استنتاجی ـ قیاسی[۱۸۹] مربوط می شود، مثل عملیاتی که امکانپذیر است. بنابرین، عملیات درجه اوّل که فکر کردن درباره یک واقعیت خارجی است، میتواند وسیلهای برای افکار درجات بالاتر بشود تا الزاماًً نه چیزی که واقعیت دارد، بلکه چیزی که ممکن است، کشف شود. «افکارصوری تفکردرباره افـکار[۱۹۰] است». بـا توجه به این توضیحات، فلاول[۱۹۱](۱۹۷۷) چنین مینویسد: ”راه دیگر پیبردن به این مفهوم این است که عملیات صوری یک نوع «فراتفکر» است، یعنی تفکر درباره افکار.“
اما این اصطلاح، یعنی فراشناخت، نخستین بار توسط فلاول در سال ۱۹۷۹ مطرح شد. فلاول قبلا هم اصطلاح فراحافظه را مطرح کرده بود و این اصطلاح را بر اساس آن عنوان کرد. معمولاً فراحافظه[۱۹۲] به دانش حافظه و فعالیتهای حافظهای و فراشناخت به دانش شناخت و کنترل فعالیتهای شناختی گفته میشود. امّا اگر حافظه «به کاربردن شناخت» تعریف شود این تمایز از بین میرود که در این صورت میتوان فراحافظه را دانش به کاربردن شناخت تعریف کرد که همان فراشناخت است (هاکر[۱۹۳]، ۱۹۹۸).
فراشناخت به دانش فرد درباره نظام شناختی خود، و چگونگی کنترل آن گفته میشود. از نظر لغوی، پیشوند “فرا” به معنی ارتقاء و بالارفتن و فراشناخت به معنی اطلاع و تسلط بر شناخت، و دانش در سطحی بالاتراست. بنابرین فراشناخت، شناختی است ورای شناخت و تفکرعادی، و به آگاهی فرد از شناخت، یادگیری و نحوه تفکرخود اطلاق میشود. (سیف، ۱۳۸۳). برک[۱۹۴] (۲۰۰۰) نقش فراشناخت را به گونه زیرتوضیح داده است: “برای اینکه نظام خبرپردازی با اثربخشی کامل عمل کند، باید ازخودش آگاه باشد.
فکرکردن میتواند درباره آنچه شخص میداند باشد (دانش فراشناخت[۱۹۵])، میتواند درباره آنچه شخص درحال انجام دادن آن است باشد (مهارتهای فراشناختی[۱۹۶])، یا میتواند درباره حالت شناختی واحساس شخصی باشد(تجربه فراشناختی[۱۹۷]). برای اینکه بتوانیم بین افکار فراشناختی و افکار دیگر تمایز قایل شویم، لازم است که منبع افکار فراشناختی را بررسی کنیم. افکار فراشناختی از واقعیت خارجی نشأت نمیگیرد ومنبع آن به بازنماییهای ذهنی شخص ازآن واقعیت مربوط میشود که میتواند شامل آنچه باشد که شخص میداند، اینکه چطورکار میکند، و احساسی که شخص درباره انجام تکلیف دارد. بنابـراین، فـراشناخـت به تفـکردربـاره افـکار، شنـاخت شناخت، یا دانش و شناخت درباره پدیده شناخت توصیف شده است (فلاول، ۱۹۸۸؛ زیمرمن، ۱۹۹۸، به نقل ازمتحدی، ۱۳۸۶). بنـابـراین، فـراشناخت شامل کنترل فعال و تنظیم فعالیتهای شناختی برای دستیابی به اهداف شناختی است.کنترل و تنظیم میتواند به شکل چک کردن، برنامهریزی کردن، انتخاب واستنباط (براون وکمبینو[۱۹۸]،۱۹۷۷)، ازخـود سـؤال کـردن، درون نـگری (براون، ۱۹۷۸) و تفسـیرفعالیتهای یادگیری (فلاول وولمن[۱۹۹]، ۱۹۷۷) باشد.
کلو[۲۰۰](۱۹۸۲) دو مورد را به فعالیتهای فکری فراشـناختی نسبت میدهد: ۱٫ شخص درباره فعالیتهای فکری خود دانش دارد. ۲٫ شخص میتواند فعالیتهای فکری خود را کنترل و منظم کند. پاریس و وینوگارد[۲۰۱] (۱۹۹۰) معتقدند که محققان دو ویژگی اصلی فراشناخت را شناختهاند: «ارزیابی شناخت[۲۰۲] خود و مدیریت شناخت [۲۰۳]خود». ارزیابی شناخت خود شامل دانش شخص از دانش و استعدادهای خود و حالات احساسی خود از دانش، استعدادها، انگیزه و ویژگیها به عنوان یادگیرنده است. به ارزیابی شناخت خود و مدیریت شناخت خود «فراشناخت درعمل» گفته میشود؛ یعنی فعالیتهای ذهنی که موجب حل بهترمسئله میشود. برای تمرکز برارزیابی شناخت خود و مدیریت شناخت خود لازم است یادگیرنده در مدیریت ساخت دانش خود به طور فعال دخالت کند.
فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است. این مفهوم در برگیرنده دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت یا کنترل می کند (موسس و بیرد[۲۰۴]، ۲۰۰۲). همچنین فراشناخت را میتوان به معنی آگاهی فرد از فرایند تفکرخود و تواناییاش برای کنترل این فرایند دانست(کاگیر و گلو[۲۰۵]، ۲۰۰۷؛ دیسوت و ازسوی[۲۰۶]، ۲۰۰۹؛ هاکر و دونلوسکی، ۲۰۰۳). فراشناخت یک مدل شناختی است که در یک سطح بالاتر فعالیت می کند و برپایه نظارت و کنترل قراردارد (افکلیدز[۲۰۷]، ۲۰۰۱).
۲-۷- تأثیر فراشناخت بر شناخت
گمان می رود که مهارت های فراشناختی نقش مهمی در انواع فعالیتهای شناختی از جمله رد و بدل کردن اطلاعات به صورت کلامی، ترغیب کلامی، درک و فهم مطالب خوانده شده، نوشتن، فراگیری زبان، ادراک، توجه، حافظه، حل مسئله، شناخت اجتماعی، اشکال مختلف خود آموزی و کنترل خود بازی می کند. فراشناخت و مفاهیم وابسته به آن در میدانهای روانشناسی شناختی، روانشناسی شخصیت، پیری شناسی[۲۰۸]، روانشناسی تربیتی، رشد شناختی کودک و روانشناسی بالینی به کار گرفته شده است. امروزه فراشناخت و وابستگان مفهومی آن در روانشناسی و تعلیم و تربیت بسیار مطرح هستند (فلاول، ۱۹۸۸).
راهبردهای شناختی راههای یادگیری هستند. درقیاس با آن ها راهبردهای فراشناختی تدبیرهایی هستند برای نظارت برخبرپردازی راهبردها و راهبردهای فراشناختی وهدایت آن ها دمبو(۱۹۹۴) در مقایسه این دو راهبرد بایکدیگرگفته است، برحسب نظام شناختی به ما کمک میکنند تا اطلاعات تازه رابه منظور پیوند دادن با اطلاعاتی که میدانیم و برای ذخیره سازی در حافظه درازمدت آماده سازیم. راهبردهای شناختی ابزارهای لازم برای یادگیری محتوا هستند، اما راهبردهای فراشناختی بر راهبردهای شناختی اعمال کنترل میکنند و به آن ها جهت می دهند. به سخن دیگر، می توان به یادگیرندگان راهبردهای شناختی زیادی را آموزش داد، اما اگر آنان از مهارت های فراشناختی لازم که میگوید در یک موقعیت معین کدام راهبرد یا استراتژی شناختی مورد استفاده قرارگیرد و چه وقت باید تغییر استراتژی داد بی بهره باشند هرگز یادگیرندگان موفقی نخواهند شد. بنابرین، راهبردهای شناختی و فراشناختی باید با هم کار کنند.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-19] [ 10:48:00 ق.ظ ]
|